2週間前に左手首を骨折したことを話します。私が「どこで」「なにをしているとき」に骨を折ったのでしょうか。そして、今は？
I'm talking that I broke my left wrist 2 weeks ago. Where and what did I break my bone and what is my situation now?

やさしい日本語（にほんご）

骨折（こっせつ）しました！

Listen to me reading an American news article about what parents can do to tackle school bullying, as part of my Conversational English course. 

Listen to English with Pip

News article: how to stop school bullying

I stated to teach Japanese online on italki from 2013, it passed 9 years after I started. 
Today I completed 3,000 lessons on italki ＼(^o^)／

Atsushi, who also online Japanese teacher on italki kindly interviewed me about that.

Akari Talks Japan

I completed 3,000 lessons on italki ＼(^o^)／

The final installment of Rolad Dahl's exciting story! Can you predict how it will end?

Stories to Stimulate!

The Umbrella Man - Part Three

Toujours plus haut !
- On m’appelle le grand aigle. Quand j’étais tout petit, je n’avais que du duvet blanc sur les ailes. Il ne fallait pas bouger du nid. Je voyais passer les nuages dans le ciel et je me disais: Vivement que je sois grand!
Et maintenant, regardez-moi au-dessus des montagnes, dans le ciel! Je tourne en vol plané en étalant mes longues ailes! Je suis un aigle et je vole même au-dessus des nuages!

Des Milliers D'histoires

Histoire 39 - Toujours plus haut !

Taiwan Daphne - elementary vocabulary

百、半、包子


بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم
همه تن چشم شدم خیره بد نبال تو گشتم
شوق دیدار تو لبریز شد ازجام وجودم
شدم آن عاشق دیوانه که بودم
در نهانخانه جانم گل یاد تو درخشید
باغ صد خاطره خندید
عطر صد خاطره پیچید


یادم آمد که شبی باهم از آن کوچه گذشتیم
پر گشودیم ودران خلوت دلخواسته گشتیم
ساعتی بر لب آن جوی نشستیم
تو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت
من همه محو تماشای نگاهت
آسمان صاف و شب ارام
بخت خندان و زمان رام
خوشه ماه فرو ریخته دراب
شاخه ها دست بر اورده به مهتاب
شب و صحرا و گل و سنگ
همه دل داده به آوای شب آهنگ

یادم آمد تو بمن گفتی" از این عشق حذرکن
لحظه ای چند براین آب نظر کن
آب آیینه عشق گذران است
توکه امروز نگاهت به نگاهی نگران است
باش فردا که دلت بادگران است
تافراموش کنی چندی از این شهر سفر کن"

باتوگفتم
"حذر از عشق؟
حذر از عشق ندانم
سفر از کوی تو هرگز نتوانم
روز اول که دل من به تمنای تو پر زد
چون کبوتر سر بام تو نشستم
تو بمن سنگ زدی من نه پریدم نه گسستم
باز گفتم که توصیادی و من آهوی دشتم
تا بدام تو بیفتم همه جا گشتم و گشتم
نه بریدم نه گسستم"
اشکی از شاخه فروریخت
مرغ شب ناله تلخی زدو بگریخت
اشک درچشم توغلطید
ماه بر عشق تو خندید
یادم آید که دگر از تو جوابی نشنیدم
پای در دامن اندوه کشیدم
رفت در ظلمت شب آن شبوشب های دگرهم
نگرفتی دگر از عاشق افسرده خبر هم
نکنی دیگر از آن کوچه گذر هم
بی تو اما به چه حالی من از آن کوچه گذشتم !!

 

Persian Poetry

Fereidoon Moshiri - کوچه (the lane)

まあ、楽しそうな私！でも、本当は、こんなんじゃないです。もっと静（しず）かな誕生日（たんじょうび）でした。いつもどおり、レッスンしたり、ご飯作ったり、朝起きてから寝るまで、普通（ふつう）の日でした。だから、聞きやすいんじゃないかな。ときどき、文法がわからないかもしれないけど、まあ気にしないで。何となく聞いてみてください。日記だけど「ます」の形が多いのは、みなさんに、今、私と一緒（いっしょ）に経験（けいけん experience）しているように感じてほしいからなんですよ。

スクリプトと文法や言葉のリストはこちら。
https://chivalrous-wallaby-f5c.notion.site/34-c583f5f30b0646f08c1bb27faa782ecb
楽しみ方はこちらを見てください。
https://chivalrous-wallaby-f5c.notion.site/116c436c16ed4055a68ddb2c4624cd96
じゃあ、またね！