Fereidoon Moshiri - کوچه (the lane)
Fereidoon Moshiri - کوچه (the lane)
03:07
4 เมษายน 2022
คำอธิบาย
بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم همه تن چشم شدم خیره بد نبال تو گشتم شوق دیدار تو لبریز شد ازجام وجودم شدم آن عاشق دیوانه که بودم در نهانخانه جانم گل یاد تو درخشید باغ صد خاطره خندید عطر صد خاطره پیچید یادم آمد که شبی باهم از آن کوچه گذشتیم پر گشودیم ودران خلوت دلخواسته گشتیم ساعتی بر لب آن جوی نشستیم تو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت من همه محو تماشای نگاهت آسمان صاف و شب ارام بخت خندان و زمان رام خوشه ماه فرو ریخته دراب شاخه ها دست بر اورده به مهتاب شب و صحرا و گل و سنگ همه دل داده به آوای شب آهنگ یادم آمد تو بمن گفتی" از این عشق حذرکن لحظه ای چند براین آب نظر کن آب آیینه عشق گذران است توکه امروز نگاهت به نگاهی نگران است باش فردا که دلت بادگران است تافراموش کنی چندی از این شهر سفر کن" باتوگفتم "حذر از عشق؟ حذر از عشق ندانم سفر از کوی تو هرگز نتوانم روز اول که دل من به تمنای تو پر زد چون کبوتر سر بام تو نشستم تو بمن سنگ زدی من نه پریدم نه گسستم باز گفتم که توصیادی و من آهوی دشتم تا بدام تو بیفتم همه جا گشتم و گشتم نه بریدم نه گسستم" اشکی از شاخه فروریخت مرغ شب ناله تلخی زدو بگریخت اشک درچشم توغلطید ماه بر عشق تو خندید یادم آید که دگر از تو جوابی نشنیدم پای در دامن اندوه کشیدم رفت در ظلمت شب آن شبوشب های دگرهم نگرفتی دگر از عاشق افسرده خبر هم نکنی دیگر از آن کوچه گذر هم بی تو اما به چه حالی من از آن کوچه گذشتم !!
ช่องพอดคาสต์
Persian Poetry
ผู้แต่ง